زندگي جديه يا شوخي
خیلی وقتها به این فکر می کنم که زندگی شوخیه یا جدی؟
اگر شوخیه چرا ما آدمها خیلی اوقات جدیش می گیریم ... یا اگر جدیه پس چرا اونو شوخی به حساب می آریم؟
من بین این برزخ شوخی و جدی گیر افتادم، زمانی که زندگی رو با تمام آدمهاش ... تمام رسوم تلخ و شیرینش ... جریان سرد و گرمش ... روز و شب سفید و سیاهش ... چهرة هزار رنگش رو جدی می گیرم ... تلنگری بهم میخوره که: ای ساده ... خیلی جدی گرفتی ... دست بردار ... این زندگی یه شوخیه ... یه شوخیه شیرین امّا تلخ ...
پیش خودم میگم ... باشه ... دیگه از امروز به بعد جدی نمی گیرم و میخندم به این شوخی ... به همه چیز و همه کس ... همة حرفها و نگاه ها رو ... همة اومدن و رفتن ها ... همة بودن و نبودن ها ... همشونو شوخی فرض می کنم ... و در نهایت خندة من نثارشون میشه ... اما ... توی همون لحظه ... انگار یکی با آرنج میکوبه به پهلوی من که آهای: زندگی جدیه ... جدی بگیر!!
اگر تو برزخ شوخی و جدیه این زندگی اسیر نیستی ... بگو به نظرت این زندگی شوخیه یا جدی؟ ...
|